1. دیروز بعد مدت ها وقت شد که با دوستام بریم یه کافه بشینیم و حرفای دخترونه بزنیم و از ته دل بخندیم .. خییلی وقت بود که نیاز داشتم به این جمع دخترونه.. چون لئو رو کم میبینم تو دانشگاه بخاطر مشغله ای که داره،  اکثر وقتم رو باهاش میگذرونم.. ولی دیگه دیروز وقتمو تقسیم کردم که به جفتشون برسم ..


"میم "یه ماهی هست که بعد یه دوستی 4ساله عقد کرده.. و من عااااشق لباس سر عقدش شدم.. یه لباس ساده نباتی حریر که از لباس کیت مدلشو برداشته بود با یه تاج گل خیلی ساده.. آرایششم خودش انجام داده بود ولی واااقعا عالی شده بود.. بعد داشت تعریف میکرد که آقای داماد یک ساعت و نیم طول کشیده بود آرایشگاش، تو ترافیکم مونده بود و کلا دیر رسیده بود به محضر.. بعد میم مونده بود که بابا موی کوتاه مگه چقدر کار میبره اونم واسه پسر؟!!  و مجبور شده هی با این و اون عکس بگیره بلکه حرص خوردنش معلوم نشه و اون لبخند عروس گونه اش بمونه رو صورتش:))))


2. دیروز ورودی های رشتمون اومده بودن تو دفتر تشکل  نشسته بودن و حرف میزدن.. بعد منم اومدم نشستم پیششون.. داشتن راجع به درسا و استادا حرف میزدن.. بعد یکیشون  یه جور مطمئنی ازم پرسید ورودی 93ای؟ بعد من خندم گرفت دوستم گفت نه بابا ترم هفت عه!! منم گفتم 91 ام.. دختره چشاش چارتا شد گفت واااااای چقد بزرگیییی!! اصلا به قیافت نمیاااااد..  بعد من فک کردم واقعا چقد زمان زود گذشت که  ورودی 91 سال بالایی و بزرگ حساب شد!! 


3. تا آخر آبان باید یه تحقیق آینده پژوهی انجام بدم و و راهکار ارائه بدم.. در واقع  تحقیق نیست، یه گزارش ر.ا.ه.ب.ر.د.ی ـه ..  احساس میکنم وقت ندارم.. بعد رو موضوعشم یه ذره تردید دارم.. اه اصن گزارش خیلی خر است :(((

نظرات 1 + ارسال نظر
پرستو چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 13:42

من ورودیه ٨٧ بودم... من چقد فسیلم پس :))

:))))
آخه یه چیزیم هس که جدیدا دخترای کوچیک تر خیییلی آرایش میکنن .. واسه همین قیافه من بدون آرایش 22 ساله تعجب آوره..

درضمن خیییلی خوش اومدی پرستوووو :*

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.